سلام مهربان من
باز به خوابم آمدی
باز یک خواب تکراری
و باز همان شعر تکراریم را می نویسم
شهر دلم پر از آدمهای خسته و ساکتند
مهربانم!
خوش آمدی 
وقتی چشمانم به روی هم میرفت
خودم را به آغوش تو سپردم تمام شب را،
هذیان نمیگویم!
اما تو فقط در دنیایِ چشمانِ بستهٰ منی
وقتی تو از اینجا تا همه جا، هیچ کجا نیستی پس کجایی!؟
وقتی مردمانِ شهرِدلم به من میخندند و حرف نمیزنند
من حتی یک قطره اشک هم نمیریزم
که کسی مرا صدا نزند چون کسی مرا مثل تو صدا نمیزند
همه خسته شده اند از منتظر ماندن من
کمی دارد دیر میشود که از خواب بیدار شوم
کمی هوشیارم کن تا مردم خسته شهر کمتر بهانه گیری کنند
مهربان من
پس کی صبح میشود؟
#نگار_دزکی_زاده
/03/2019


سکوت آینه تو ,خسته ,مرا ,پس ,صدا ,هم ,سلام مهربان ,مهربان من ,کسی مرا ,مرا مثل ,مثل تومنبع

بیخانمان سقفی دارد به بزرگی آسمان آسمانی که هیچ معماری طرح و رنگش را تا کنون نساخت

دیشب انگار تمام شب

سلام مهربان من

شايد هرشب بخاطر من ميآيي

امیدوار بود به پروانه های آبی که با پروازشان رنگ آسمان را برایش بسازند

به دنبال آسمان نگرد گاهي آسمان همين نزديكيهاست

منِ بیدل از هر چه بگی میترسم

مشخصات

آخرین جستجو ها

آ رش فیلم Remy7midmfk homepage زیرپوش ضد عرق مقالات حقوقی HiHoliday كاغذ ديواري سه بعدي هنرستان دادافرید تبادل لينک سه طرفه و هوشمند اطلاعات درباره دستگاه تصفیه آب آموزش انگلیسی