شايد هرشب بخاطر من ميآيي
اما من در خودم هم نيستم من از كجا بايد آمدنت را بشناسم! من هميشه فقط منتظر بوده ام معني رسيدن را نميدانم، مثل بودنهای تلخ یا نبودنهای شیرین
اما گاهي همه چیز غمگین است حتی لبخند یک کودکی که از او چند شاخه گل میخری
گاهي هم نبودن، فقط اتفاقي از طبيعت است مثل نبودن لاكپشتي كه مدتي دوست دارد در لاك خود باشد و
نباشد
و اما نبودن تو مثل آمدنت یک خیال است که نمیدانم آیا منتظرت بوده ام!؟ و یا اینکه همه اش فقط يك رؤياست
#نگار_دزكي_زاده
/03/2019
بیخانمان سقفی دارد به بزرگی آسمان آسمانی که هیچ معماری طرح و رنگش را تا کنون نساخت
امیدوار بود به پروانه های آبی که با پروازشان رنگ آسمان را برایش بسازند